ساکنان دریا دیگر صدای امواج را نمی شنیدند چه تلخ است قصه ی عادت ...
ما به دنیا آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت بگیریم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم ...
زندگی نگاه کودکیست به بستنی که ترس تمام شدنش مانع لذت بردنش میشود ...
هرگز به کسی دل نبند چون این دنیا آنقدر کوچیکه که دو تا دل کنار هم جا نمیشن ،
اما اگه دل بستی ازش جدا نشو ، چون این دنیا انقدر بزرگه که دیگه پیداش نمیکنی ...
ما برنده ایم اگر لحظه های شیرین امروز را قربانی اتفاقات تلخ دیروز نکنیم ،
پس نه در حسرت دیروز ، نه در رویای فردا " فقط برای امروز "
دعا هایت را اجابت کند آنکه آسمانی را میگریاند تا گلی را بخنداند ...
روزهایتان شاد شاد ، بخت و تقدیرتان زیبا
به سلامتی دوست خوبی مثل خط سفید وسط جاده ،با اینکه تیکه تیکه میشه ولی بازم به پات میاد ...
من گرفتار سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
از طرف سارا جوون
نظرات شما عزیزان: